سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منزلت خاص نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله

 

منزلت خاص نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله

امام على علیه السلام نزدیکترین مردم به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم

1ـهنگامى که امام علیه السلام به دنیا آمد تا سه روز دیده نگشود،چون رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمد دیده به چهره آن حضرت گشود،رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:او مرا به نگریستن مخصوص داشت و من او را به علم مخصوص داشتم. (1)

2ـهرگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى‏خواست از نشستن برخیزد کسى جز على علیه السلام دست حضرتش را نمى‏گرفت. (2)

3ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هنگام نشستن به على علیه السلام تکیه مى‏داد. (3)

4ـاز پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم درباره برخى از یاران پرسشى شد و حضرت پاسخ داد،کسى گفت:پس على چه؟فرمود:تو مرا از مردم پرسیدى نه از خودم (و على به منزله خود من است) . (4)

5ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به على علیه السلام فرمود:تو چون جان در بدن منى،تو با من چون پرتوى هستى که از پرتوى گرفته شده باشد،تو از منى و من از تو،على با من‏چون سر به بدن من است. (5)

6ـامام صادق علیه السلام فرمود:پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم عرق را از چهره على علیه السلام پاک مى‏کرد و به صورت خود مى‏کشید. (6)

7ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على را با لشگرى گسیل داشت و دست به دعا برداشته،عرضه داشت:خداوندا!مرا نمیران تا دوباره على را به من بنمایى. (7)

8ـابن عباس رضى الله عنه گوید:رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جاى خود و جاى نماز خود نشسته بود و گروهى از مهاجر و انصار نزد او بودند که جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت:اى محمد،حضرت حق تو را سلام مى‏رساند و گوید:على را فراخوان و او را مقابل خود بنشان.جبرئیل علیه السلام به آسمان بالا رفت،پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على را فراخواند،او را حاضر کردند،پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم حضرتش را مقابل خود نشاند،جبرئیل بار دیگر فرود آمد و طبقى از خرما همراه داشت،آن را میان آن دو نهاد و گفت:بخورید.هر دو خوردند،سپس طشت و ابریقى حاضر ساخت و گفت:اى رسول خداـکه درود خدا بر تو و خاندانت بادـخداوند تو را امر مى‏کند که آب بر دست على بن ابى طالب بریزى.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:گوش به فرمان و مطیع خدایم و آنچه پروردگارم فرموده انجام مى‏دهم.ابریق را برگرفت و ایستاده آب بر دست على بن ابى طالب علیه السلام مى‏ریخت .على علیه السلام عرضه داشت:اى رسول خدا،من سزاوارترم که آب بر دست شما ریزم،فرمود:اى على،خداوند مرا بدین کار دستور داده است.آن گاه هر چه آب بر دست على علیه السلام مى‏ریخت قطره‏اى از آن در طشت نمى‏چکید.على علیه السلام عرضه داشت:اى رسول خدا،نمى‏بینم که چیزى از آب در طشت بریزد؟!فرمود:اى على،فرشتگان در گرفتن آبى که از دست تومى‏چکد با هم مسابقه مى‏دهند و با آن چهره خود را مى‏شویند و بدان تبرک مى‏جویند! (8)

9ـابن ابى الحدید گوید:سال میلاد على علیه السلام همان سالى است که رسالت (9) رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شروع گردید و صداهایى از سنگها و درختان به گوش او مى‏رسید و پرده از دیدگانش برطرف شد و اشخاص و انوارى را مشاهده نمود.و خود پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آن سال و میلاد على علیه السلام در آن را به فال نیک مى‏گرفت،و در شب ولادت آن حضرت به خانواده خود فرمود:امشب مولودى براى ما زاده شد که خداوند به برکت او درهاى بسیارى از نعمت و رحمت خویش را به روى ما خواهد گشود. (10)

10ـعقاد گوید:على در دل کعبه زاده شد،و میلاد او در آنجا نوید دوران نوینى را براى کعبه مى‏داد.و او مسلمان زاده شد،زیرا (نخستین بار) دیدگانش را به روى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گشود. (11)

11ـعبد الکریم خطیب گوید:رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در شب هجرت على را فراخواند و از او خواست که در جایى که خود به عادت همیشگى در آنجا مى‏آرمید بخوابد و آن برد حضرمى را که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به خود مى‏پیچید به خود پیچید،تا وقتى بیننده‏اى مى‏نگرد تصور کند پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم برد حضرمى را به خود پیچیده و در بستر خویش آرمیده است.من گمان مى‏کنم تاکنون هیچ کسـحتى شیعیان على علیه السلام نیزـبدین نکته توجه نکرده،زیرا مى‏بینیم که به این حادثه‏التفاتى ندارند،در حالى که وقتى مى‏بینیم على در جامه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رفته و در بستر او خوابیده است خواهیم گفت:این است که جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم است. (12)

12ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم داخل خانه فاطمه علیها السلام شد و فرمود:اى فاطمه،امروز پدرت میهمان توست.فاطمه علیها السلام گفت:پدر جان!حسن و حسین از من خوراکى خواسته‏اند و من چیزى نداشتم که براى خوردن به آنان دهم.سپس پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم داخل شد و در کنار على و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست و فاطمه سرگردان مانده بود و نمى‏دانست چه کند!پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم لختى به آسمان نگریست که جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت:اى محمد،خداى برتر و والا سلامت مى‏رساند و تو را تحیت و گرامیداشتى ویژه مى‏فرستد و گوید:به على و فاطمه و حسن و حسین بگو که از میوه‏هاى بهشت چه میل دارند؟پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم یک یک آنان را صدا زد و فرمود:خداوند عزت دانست که شما گرسنه‏اید،اینک از میوه‏هاى بهشت چه میل دارید؟

آنان به خاطر شرم از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم لب فرو بستند و پاسخى ندادند،حسین علیه السلام گفت:پدرم اى امیر مؤمنان،مادرم اى سرور زنان بهشت و برادرم اى حسن پاک،آیا اجازه مى‏دهید که من از میوه‏هاى بهشت برگزینم؟همه گفتند:اى حسین،بگو که به انتخاب تو خشنودیم.حسین گفت:اى رسول خدا،به جبرئیل بگو:ما خرماى تازه میل داریم.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:خدا این را مى‏داند.آن گاه فرمود:اى فاطمه،برخیز و به داخل اتاق برو و آنچه آنجا هست بیاور.فاطمه علیها السلام به داخل رفت،طبقى دید از بلور که حوله‏اى از سندس سبز بر روى آن کشیده شده و در آن خرماى تازه در غیر فصل خود قرار دارد.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:اى فاطمه،این از کجاست؟گفت:«از سوى خدا،که خداوند هر که را خواهد بى‏حساب روزى‏مى‏دهد» (13) همان گونه که مریم دختر عمران گفت.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم برخاست و آن را گرفت و نزد همه نهاد.سپس بسم الله گفت و یک دانه خرما برداشت و در دهان حسین نهاد و فرمود:گوارایت باد اى حسین.سپس دانه دیگرى برداشت و در دهان حسن نهاد و فرمود:گوارایت باد اى حسن.آن گاه دانه سوم را برداشت و در دهان فاطمه نهاد و فرمود:گوارایت باد اى فاطمه.و دانه چهارم را برداشت و در دهان على نهاد و فرمود:گوارایت باد اى على.آن گاه دانه دیگرى به على داد و مى‏فرمود:گوارایت باد اى على.آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم برخاست و دوباره نشست،سپس همگى از آن خرما خوردند،چون دست کشیدند و سیر شدند ظرف خرما به فرمان خدا به آسمان بالا رفت .

فاطمه علیها السلام عرض کرد:پدر جان،امروز کار شگفتى از شما دیدم!فرمود:اى فاطمه خرماى اول را که در دهان حسین نهادم و گوارا بادش گفتم بدان جهت بود که شنیدم میکائیل و اسرافیل مى‏گفتند:گوارایت باد اى حسین،من هم با آنان موافقت کردم.خرماى دوم را که در دهان حسن نهادم شنیدم جبرئیل و میکائیل گوارا باد گفتند من هم به موافقت آنها گفتم.خرماى سوم را که در دهان توـاى فاطمهـنهادم شنیدم که حور العین با سرور و شادى در حالى که از بهشت به سوى ما سرکشیده بودند گوارا باد مى‏گفتند،من نیز به موافقت آنان گفتم.خرماى چهارم را که در دهان على نهادم ندایى از سوى خداى سبحان شنیدم که گوارا باد مى‏گفت،من نیز به موافقت او گفتم.سپس چند دانه پى در پى به على دادم و پیوسته صداى خداى سبحان را مى‏شنیدم که گوارا باد مى‏گفت.به همین دلیل براى تجلیل پروردگار عزت برخاستم،و شنیدم که مى‏فرمود :اى محمد،به عزت و جلالم سوگند که اگر از این لحظه تا روز قیامت به على دانه خرما مى‏دادى من‏هم بلاانقطاع به او گوارا باد مى‏گفتم. (14)

13ـابو القاسم در اخبار ابى رافع از سه طریق آورده است که:پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هنگامى که با خدیجه ازدواج کرد به عموى خود ابو طالب گفت:من دوست دارم که یکى از فرزندانت را به من بسپارى که مرا یارى دهد و بارى از دوشم بردارد به پاس خدماتى که به من داشته‏اى.ابو طالب گفت:هر یک را که مى‏خواهى برگزین.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را برگزید.

پس کسى که رگ و ریشه‏اش از چشمه نبوت سیراب شده،درختش پستان رسالت را مکیده،شاخه‏هایش از چشمه امامت بالیده،در خانه وحى رشد یافته،در خانه قرآن تربیت شده و در حال حیات پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم تا دم مرگ حضرتش از او جدا نگشته است با دیگر مردمان قابل مقایسه نیست. (15)

14ـعلى علیه السلام در سفرها با پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مى‏خوابید،یک شب او را تبى عارض شد که خواب از دیدگانش ربود،در آن شب پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نیز به خاطر على بیدار بود و تا صبح پیوسته به او مى‏نگریست.(16)

پى‏نوشتها:

1ـبحار الانوار 38/ .294

2ـبحار الانوار 38/297.و نیز رجوع به بحار 38/ .307

3ـهمان.

4ـهمان/ .296

5ـبحار الانوار 38/ .296

6ـهمان/ .298

7ـهمان/ .299

8ـبحار الانوار 39/ .121

9ـبهتر است گفته شود«نبوت»،زیرا رسالت حضرتش در چهل سالگى یعنى ده سال بعد بوده است .اما نبوت که شنیدن صداى فرشتگان و دیدن عوالم غیب باشد در سالهاى قبل بوده است. (م)

10ـشرح نهج البلاغة 4/ .114

11ـعبقریة الامام.

12ـالامام على/103 و .105

13ـاشاره به آیه 37 از سوره آل عمران.

14ـبحار الانوار 43/ .310

15ـهمان 38/ .295

16ـهمان/ .299

امام على بن ابیطالب علیه السلام ص 148

احمد رحمانى همدانى

 



[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 3:19 صبح ] [ جلال ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه